حسین منحسین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
مامان مریممامان مریم، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

حسین زیباترین لبخند خدا

واکسن 2ماهگی

1393/3/24 10:26
نویسنده : مامان مریم
152 بازدید
اشتراک گذاری

از چند روز قبل از واکسن زدنت همش دلشوره داشتم چون از تب کردنت میترسیدم تا اینکه بالاخره زمانش رسید قبل از رفتن بهت قطره استامینوفن دادم وقتی رسیدیم چکاپت کردن که خدار راشکر وزن وقد ودورسرت خوب بود وبعد رفتیم برای تزریق واکسن .عزیزنگذاشت من پیشت بیام و خودش پاهات را گرفت وقتی آمپول را زد یه دفعه صدات بلند شد وبه شدت گریه کردی .از صدای گریه تو قلبم به درد اومد .مامان برات بمیره که دردت اومد.

وقتی رسیدیم خونه من وبابایی برات حوله گرم گذاشتیم وهمش تبت را چک میکردیم نزدیکای بعداز ظهر تبت بیشتر شد ولی قابل کنترل بود ولی درد داشتی .اون شب تا صبح نخوابیدم وفقط بالای سرت نشسته بودم ولی خداراشکر همه چیز به خوبی تموم شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)