نوروز92
نفس مامان اولین نوروز تو تقریبا هفت ماه ونیمگیت بود اون روز قرار بود بعداز سال تحویل عزیز وبابا به سفر کربلا بروند وسرمون خیلی شلوغ بود برای همین نتونستم بیشتراز چندتا ازت عکس بگیرم .برای عید دیدنی هم زیاد جایی نرفتیم چون چندجایی هم که رفتیم شما خیلی بیقراری میکردید . دو روزی هم دختر عموی من وبابایی از تهران اومده بودند خونمون و بقیه روزها هم درگیر تدارکات برگشت عزیز وبابا بودیم .
هشتم عید عزیزوبابا از سفر برگشتند وبرامون کلی سوغاتی آوردند دستشون درد نکنه دو سه روزی حسابی سرمون شلوغ بود شب ختم انعام که تموم شد همه نشسته بودیم وشما هم روی تشکت دراز کشیده بودی که یک دفعه وارونه افتادی وشروع کردی به سینه خیز رفتن همه تعجب کرده بودند وذوق زده شده بودند وبرات اسباب بازی میگذاشتند وتو هم سعی میکردی خودت را برسونی بهش و برداری .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی