حسین منحسین من، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره
بابا احمدبابا احمد، تا این لحظه: 40 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
مامان مریممامان مریم، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

حسین زیباترین لبخند خدا

تولد یکسالگی

1393/5/27 16:41
نویسنده : مامان مریم
319 بازدید
اشتراک گذاری

حسین جون از باهم بودنمان یکسال گذشت از وقتی که اومدی خیر وبرکت زندگیمون را بیشتری کردی .لبخندهامون را به قهقهه تبدیل کردی .اشکهامون را به اشک شوق تبدیل کردی .لحظه هامون را به شادی ونشاط گذروندیم .دستامون به اندازه دستهای تو کوچک شد تا لقمه در دهانت بگذاریم وقدمهایمان را به خاطر همراهی با تو آهسته کردیم وبرای اینکه همبازیت شویم قدمان را خمیده کردیم وهمه اینها چه زود گذشت دلمون برای سینه خیز رفتنت.چهارپارفتنت.ایستادنت.واولین قدم برداشتنت تنگ میشود ...

من وبابایی تصمیم گرفتیم که برات یه جشن کوچیک بگیریم چون گفتیم اگه شلوغ بشه شاید بی قراری کنی برای  همین از بابا وعزیزو مامان جون ودایی سعید وزندایی وعمورضا وخانواده اش وهمچنین عمو تقی وخانواده اش دعوت کردیم که تشریف بیارند صبح روز تولدت واکسنت را زدیم وخداراشکر نه درد داشتی ونه تب کردی  شب که شد همه اومدند تو هم پسر خیلی خوبی بودی وهمش درحال بازی ورقص بودی .من وبابایی برات یه سرسره خریدیم ودایی سعید برات الاغ آورده بود وعمورضا برات صندلی بادی وکارت هدیه اورده بود عموتقی یه دست لباس خوشکل وعزیزو مامان جون هم پول بهت هدیه دادند دست همشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدند.محبتمحبتمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)